√010 کارمند نمونه

هفته پیش چهارشنبه رو مرخصی گرفتم و وصل کردم به تعطیلی پنج شنبه، جمعه آخر هفته و کلی مشعوف شدم

امروز افتان خیزان و ناله کنان و برسر زنان و جامه دران اومدم سرکار و هربار به چهار روز 

تعطیلی آخر هفته فکر میکنم نیشم تا بناگوش باز میشه

خلاصه که مدیونید اگر ذره ای تو کارمند نمونه بودن من شک کنید :دی


پ .ن : عکسی که مشاهده می کنید میز کار اینجانب می باشد ^___^ 

miz

  • مــارﮮ

√009 و انسان را از خونی بسته شده آفرید

«... به اعتقاد من ٰدنیا تنها یک بخش است، دنیای اغنیا و در حاشیه آن توده ای از زباله های آلوده آن به نام دیگران!

از ماهیت اصلی روح چیزی نمی دانم، اما این را کاملا فهمیده ام که روح از کدام بخش بدن تا مرز انهدام سقوط میکند،

از نقطه سیاه رنگ و ریزی در مردمک چشم...

و اینکه نگاه انسان ها،از نگاه گرگ ها نیز ناپایدارتر است و آنچه در نگاه انسان ها دیده میشود، به مراتب وحشتناک تر از نگاه گرگ هاست...»


کریستین بوبن -  دیوانه وار

  • مــارﮮ

√008 من در سه کلمه :دی

دوست دارم راجع به خودم حرف بزنم 

و دوست دارم خودم رو با ساده ترین و راحت ترین کلمات معرفی کنم

و دلم میخواد این برون ریزی رو همین الان که بازدیدای وبلاگم به زور به روزی 20 تا میرسه و 11 تا دنبال کننده دارم انجام بدم، مبادا که روزی بیاد و تحت تاثیر وجود جمعیت زیادی که ممکنه من و دنبال کنند دست به خود سانسوری بزنم 

روز پنجم بهمن ماه سال 1370 به دنیا اومدم و از لحظه تولد دختر ناز پرورده ای بودم که به لطف پدر و مادری فداکار طعم سختی زندگی رو نچشیده

تو تمام دوران تحصیلم دانش آموز ممتاز بودم و از کودکی حتی قبل از مدرسه رفتن عشق زیادی به کتاب خوندن داشتم

با رتبه 1199  دانشگاه علامه طباطبایی رشته مددکاری اجتماعی قبول شدم و بلافاصله بعد از فارغ تحصیلی وارد دنیای کار شدم

تلاطم های زیادی توی روابط عاطفیم نداشتم،عاشق شدم و عاشقم شد و چهار ساله کنار همیم و تلاش میکنیم با هم زندگی بسازیم و توی مسیریم تا ببینیم دنیا برامون چی میخواد...


شاید شما فکر کنید من با این هفت خط بالا خودم رو معرفی کردم

اما در واقع این حرف ها پوسته ظاهری از هر انسانی هست که خودش رو توی سه واژه سن و مدرک تحصیلی و شغل خلاصه میکنه 

برای شناختن من واقعی ، با من باشید

با من حرف بزنید

و صبر کنید تا زمان معرفی کننده من باشه نه کلماتی که که میتونن یک فریب بزرگ باشن...



  • مــارﮮ

√007

« نکته مهم اینجاست که انسان زمانی به آرزوی خود می رسد که دست از اراده ی خود برمیدارد 
و آرزوی خود را به اراده خداوند می سپارد
خداوند برای شما مبارزه خواهد کرد و پیروز خواهد شد و شما آن را خواهید دید 
انسان موظف است آرام بایستد و نجات خداوند را ببیند . »

چهار اثر از فلورانس اسکاول شین 
  • مــارﮮ

√006 چرا نباید کلاریس آیوازیان میشدم ؟

همانا که یکی از باگ های زندگی امکان نداشتن زندگی توی کتاب هاییه که میخونی و عاشقشون میشی :دی
تا حالا هزار تا کتاب خوندم و با این وجود هربار یکی ازم پرسیده 
اگر امکانش وجود داشت دوست داشتی توی کدوم کتاب زندگی کنی جوابم فقط یک چیز بوده :
کتاب چراغ ها را من خاموش میکنم از زویا پیرزاد 

  • مــارﮮ

√005 سحر ندارد این شب تار...

امشب حال من خوب نیست

قلبم و مشت سنگین غم داره فشار میده

اما حتما بهتر میشم

روزی میاد که باز سرپا میشم،میخندم و دیگه از یه رگ نامرئی توی قلبم خون جاری نمیشه


امشب سر نماز دلم شکست و بغضم هم شکست و قامتم هم شکست

وجودم تهی شد و دستم خالی شد و روحم ترک برداشت

اما حتما روزای بهتری هم هست و خنده باز میاد مهمون لب هام و چشمام میشه و دستام نمیلرزه


امشب من و دعا کنید

امشب دلای شکسته و بغضای شکسته و قامت های شکسته رو فراموش نکنید

  • مــارﮮ

√004 چرا مولودی ها رو ریختید تو کنسرت ها ؟

دیشب به اصرار مادر جان رفتیم مولودی 
خانم مداح / مولودی خوان ( چی میگن بهشون ؟ ) یه شعر و در سبک رپ و بر وزن آهنگ زانیار میخوند
بعد هم میکروفون و داد دست یه پسربچه آهنگ آقامون جنتلمنه ساسی مانکن و خوند
بعدشم خودش آهنگ آیریلیق آذری گوگوش و خوند
و من تمام مدت پوکر فیس نگاه میکردم :|
  • مــارﮮ

√003

این پست در محل کار و با ترس از مدیری که هر لحظه حرکات ما رو از دوربین زیر نظر داره در حال ثبت شدن می باشد :| :D

لیست وبلاگ های برتر بیان و چک کردم و بسیار مشعوف شدم از فهمیدن این موضوع که اکثریت وبلاگ های برتر بیان همون وبلاگ هایی هستن که سال هاست به صورت خاموش دنبالشون میکنم و از قلم نویسنده هاشون لذت میبرم

به خوبی هیچ کدومتون نمیتونم بنویسم و از استعداد های دختری که یه زمانی نویسنده برتر مدارس منطقه و خبرنگار افتخاری مجله دوچرخه بود چیزی باقی نمونده

تنها وجه اشتراکم با شما خوبان،انباشته شدن دلم از احساسات و حرف هایی هست که اگر ثبت نکنم مثل دردهای صادق هدایت مثل خوره روحم رو در انزوا میخوره و می تراشه...


  • مــارﮮ

√002

این وبلاگ در آبان ماه سال 94 ساخته شده و اولین پست آن منتشر گردید 

و چه کسی میتونست حدس بزنه پست دوم سه سال و نیم بعد منتشر خواهد شد ؟


از میون روزهای دلتنگی و بی حوصلگی و خستگی

سلام ! :)

  • مــارﮮ

√001


مـטּ بـﮯ تـو בر غریب تریـטּ شـﮭر عالمـҐ

بـﮯ
مـטּ تـو בر کجـآﮮ جـهانـﮯ ڪـﮧ نیستـﮯ


#غلامـرضا_طریقـﮯ
  • مــارﮮ

مـداد رنگــی

تو مثل یه اتفاقی ، که یه روز خوب میفته

من به خودم به چشم یک مداد رنگی نگاه میکنم
شاید رنگ مورد علاقه تو نباشم
اما می دانم روزی ،
برای کامل کردن نقاشی ات
به من نیاز پیدا خواهی کرد
.
.
.
.
Follow your dreams
(:...they know the way

instagram:medadrangi_mary
Designed By Erfan Powered by Bayan